سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هیچ سخنی نزد خداوند، محبوب تر از گفتار«لا اله الا اللّه» نیست . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

سینما
نویسنده :  سالار ملک نیا

     [همه گالری‌ها]

     [گالری کارتون و کاریکاتور]

     [همه گفت‌وگوها]

        آموزشگاههای سینمایی

نقد فیلم نقاب

حجاب که نمادی از یک دختر ایرانی هست سوار بر لامبورگینی قرمز رنگ امریکایی شروع میشه شاید تناقضی که تو همین سکانس اول هست اولین نقد و تمسخریه که کارگردان نسبت به فرهنگ ایرانی و حجاب کرده که ببینید این زن اگه یه دختر ایرانی مجبور به حفظ اصل حجاب در دنیای امروز چه حالت تمسخر امیزی داره که البته در حین فیلم نگار میگه که من چادر رو فقط اینجا پوشیدم یعنی من فلسفه ای برای حجاب ندارم به حسب اجبار و موقعیت اینو پوشیدم است در سکانسهای سریع و تند با متن موزیک تند زمینه فیلم چند نما از خط و خالهای رو دست دختر و و نمایی از ماشین نگار - چشمان نگار- گرفته میشه که میخاد از شروع و اغاز هدف دختر بگه البته به سبک فیلمهای اکشن امریکایی ...
در یک سکانس نگار با پسری به نام کامران (امین حیایی) ظاهران کاملان بر حسب تصادف اشنا میشه و طی دعوتی که از طرف دختر میشه به دفتر شرکت پدر دختر میرن و بعد فیلم بعد از گفتگویی پرش میکنه به صحنه ازدواج بین دختر و پسر و شروع یک زندگی سر شار از عشق به ظاهر البته که دوامی نداره و شخصیت باطنی کامران در اولین سکانسهای زندگی مشترک مشخص میشه شخصیت بی تفاوت و بی احساس و پول پرست و تهی از شخصیت انسانی رو نشون میده یک صحنه از فیلم کامران به خاطر انداختن نخ دندونش میخاد نگار رو با سیخ کتک بزنه البته این کامران هدف مقدسی داره در حقیت خرج مادر و خواهرش رو در ایران تامین میکنه که نشون میده راه فدای هدف شده و در مقابل شخصیت نیما( پارسا پیروز فر) انسانی سرشار از احساس با شخصیت و موقر و مودب رو نشون میده شخصیت ارمانی و دلخواه خانومها و و این تفاوت شخصیتی بسیار بارز بین دو دوست در مقابل چشمهای نگار قرار میگیره و ظاهرا بر حسب کششی که انسان به سوی خوبی داره نگار خانوم فیلم عشقی پنهان به شخصیت نیما پیدا میکنه .... فیلم رو تعریف نمیکنم فقط به نکاتی چند اشاره میکنم که بطور مستقیم و غیر مستقیم ارزشها اعتقادات و فرهنگ ایرانی رو زیر سوال میبره
لوکیشن فیلم در دبی هستش که کارگردان دستش کاملا باز باشه برا پخش اهنگ و ...
شاید فیلم توهین وقاحت امیزی به فرهنگ ایرانی و در وحله دوم اعتقادات ایرانیها داره یه جایی از فیلم از عشق اساطیری مجنون و فرهاد سخن گفته میشه حتی در یک سکانس فیلم کازابلانکا نشون داده میشه و از یک عشق متمدن و ارمانی غربی صحبت میشه و وقتی نگار به کامران میگه که این بهترین فیلم دنیاست کامران در عین بی علاقگی که ظاهران از نداشتن سطح درک برای فهم عشق مطرح در کازبلانکا هست میگه من بهترین فیلم رو تایتانیک میدونم که با توجه به دیالوگی مبنی بر بی فرهنگی کامران که نگار بعد از اون عنوان میکنه داشتن علاقه به عشقی که در تایتانیک مطرح شده رو سطحی و بی ارزش میدونه شاید هدف نویسنده اینکه بگه که در حقیقت کامران(نمادی از مرد ایرانی ) چیزی از عشق نمیفهمه ... و در حین فیلم پرده از طرح بازی غیر انسانی و اخلاقی که صرفا به خاطر پول انجام گرفته پرده برداشته میشه و شخصیت واقعی نیما که د ر حقیقت همون کسی که از عشق اساطیری دم میزنه پرده برداشته میشه و در حقیت کذب محض این عشق ها هم مشخص میشه(فیلم این نوع عشق رو دروغ و مایه ای برای سرکیسه کردن بیان میکنه) تو این فیلم غیرت و تعصب ایرانی ها هم به مضحکه گرفته میشه در حقیقت نه عشق زن و مرد در یک خانواده ایرانی رو بی بنیاد میدونه دخترا به خاطر نیاز به احساسات و درک از طرف شوهر ازدواج کردند که اگه بی توجهی به اونا بشه به سرعت جذب غریبه میشن و در تن به تخلیه احساسات و در خیانت به شوهر ناگریز هستند حتی اگر این عشق نزدیکترین دوست شوهر باشه بازم مهم نیست تو این فیلم جنس زن رو پر از احساسات احمقانه میدونه و جنس پسرم اماده سو استفاده در یک سکانس که گوهر خیر اندیش شوهر رو درحقیت نوکری میدونه برای خدمت علی الظاهر دلیل اینکه کامران زن پیری مثل ماهرخ رو انتخاب کرده صرفا پول بوده در سکانسی که در رستوران کامران گرفته میشه کامران دلیل بی رونق بودن رستوارنشو سرو نکردن شراب برای ایرانیها میدونه انگار که ایرانی ها اغده ای دیرینه برای نوشیدن شراب دارن که حاضرن براش از کشورشون سفر کنند و برن تو یه کشور عربی تا به این لذت برسن توهین وقیحانه به عقل ایرانی که ظاهرن بر اثر اعمال محدودیت ها ایجاد شده .........

و فیلم در سکانسهای بی پرده از گذشته این دو دوست پرده برمیداره که ظاهران شغل این دو تا دوست سرکیسه کردن دخترا بوده و معلوم نیست چرا کامران به خاطر هدف انسانی که داره غیر انسانی ترین راه رو انتخاب کرده ظاهرن هیچ نوع قدرت تشخیصی نداره و یا اگه داره جامعه اونو مجبور به انجام چنین رفتاری کرده فیلم هیچ نگاه روانکاوانه ای به شخصیتهای مرد نداره و تنها به بیان رفتارهای ضد ارزشی میپردازه نگاهی که نتیجه گیری میکنه از رفتار اقلیت به فرهنگ اکثریت میرسه و از حادثه ای سخن میگه که ظاهرن به هیچ وجهی قابل کنترل نیست و در پایان نیز هر سه شخصیت فیلم رو به کام مرگ میبره فیلم حتی هیچ نقطه تکنیکی نداره فیلمنامه در پایان حتی روند منطقی خودشو از دست میده و انگار که اتفاقی باید بیفته میفته فیلم عاری از هر گونه هنر سینمایی هست ولی از الفاظ رکیک و نشون دادن بی پرده قمار و دیدن صحنه خیانت نیما به زن کامران توسط کامران و حتی فیلمبرداری برا تلکه کردن که نهایت بی غیرتی مرد رو نشون میده – سرشاره در اخرین سکانس که به نظرم مضحک ترین سکانس فیلم هستش که نویسنده فیلم نامه معلوم نیست اونو بر چه اساسی نوشته ماشین نگار توسط بمبی که توسط نیما جاسازی شده منفجر میشه و این وسط نگار هم در اتش کینه خودش میسوزه ظاهرا نویسنده هیچی بهتر از این به نظرش نرسیده و ترجیحا فیلم با یه سکانس رایج فیلم هندی تموم میشه ..
باعث تاسفه که صحنه سینمای ما باید شاهد همچین فیلمی باشه و این فیلم اکران عمومی پیدا کنه تنها تاثیری که این فیلم بر روی ببیننده میذاره حس شک و تردید و تنفر نسبت به محیط اطرافش هست نتیجه گیری از جزئ برای کل جالبه که با وجود اینهمه فیلم نامه خوب و وجود کارگردانهای خوب که معلوم نیست چرا و طبق چه سیاستی کنار رفتند سینمای ایران شاهد فیلمهای سبک بی مایه و حتی موهن باشه .. فیلم فقط از معروفیت شخصیتهای معلومه که پسوند همچین سیاسیتی هم ساخت فیلم سیصد در امریکا باشه و نمیدونم تا کی باید شاهد توهین به فرهنگ و افکار ایرانی باشیم.

                                                                                                               

فیلم «نقاب» مسلما با بازیگرانی که برای ایفای نقش‌هایش انتخاب شده یعنی پارسا پیروزفر ، امین حیایی ، شریفی‌نیا ، درصدد جلب گیشه بوده است ، هرچند با کپی میلیونی این فیلم قبل از اکران فیلم ، ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به فروش فیلم وارد آمد. حذف شدن بعضی از سکانس‌ها هم باعث می‌شود ، تماشاگر ، دیدن نسخه تعدیل‌نشده را ترجیح بدهد.

بین ساخت و اکران این فیلم ، سه سال وقفه افتاده است ، «نقاب» در ابتدا قرار بود  عنوان‌های «پوکر» یا «شطرنج» داشته باشد که با این اسامی موافقت نشد.

در معیارهای ایرانی ، فیلمنامه فیلم ، نقطه برجسته آن است و چیزی که فیلمنامه را برجسته می‌کند ، تعلیق و پیش‌پینی‌ناپذیر بودن داستان ان تا نیمه فیلم است. اما متأسفانه در نیمه دوم فیلم نویسنده فیلمنامه-قاسم‌خانی- داستان را دچار آشفتگی کرده و در انتها ، این آشفتگی و غیرمنطقی بودن فیلمنامه به اوج خود رسیده است.

 فیلمنامه و نوع بازیگری نتوانسته ، کاراکتر یک خواهر انتقام‌جو را به درستی به تصویر بکشد.

داستان فیلم گستاخانه انتخاب شده است. عشق یک زن شوهردار به مردی دیگر که در نیمه اول شاهد آن هستیم. اما همین موضوع ممنوعه باعث می‌شود که مخاطب حدس بزند باید کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه باشد و روال داستان ناگزیر ، نباید به همین شیوه پیش برود.

 بازیها چندان برجسته نیستند ، به جای سارا خوئینی‌ها می‌شد از بازیگر تواناتری متناسب با نوع نقش استفاده کرد ، در فیلم به روال نقش‌هایی که قبلا خوئینی‌ها بازی کرده تأکید بیش از حد روی چشم و ابرو شده است!


شنبه 83/10/19 ساعت 1:47 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اخبار سینمایی
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
42025 :کل بازدیدها
2 :بازدید امروز
1 :بازدید دیروز
درباره خودم
سینما
سالار ملک نیا
من ...........................
حضور و غیاب
لوگوی خودم
سینما
لوگوی دوستان
لینک دوستان
هری پاتر
مصاحبه
زندگی نامه
اشتراک
 
آرشیو
تابستان 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1384
زمستان 1383
طراح قالب